تو دستاش نامه‌ست ببین چه آماده‌ست

تو دستاش نامه‌ست ببین چه آماده‌ست

[ روح الله رحیمیان ]
تو دستاش نامه‌ست، ببین چه آماده‌ست
فکر کنم که قاسم‌ ابن‌ الحسنه، آره شهزاده‌ست

کل میدون و پر از غبار می‌بینم
ازرق و توو لحظه‌ی فرار می‌بینم
با تیر عشق ببین چه دلبری کرده
نکنه علی با ذولفقار می‌بینم

شیر دلاور می‌زنه به میدون
عدو شد هراسون، قاسم قاسم
ببین با صلابت زده کشته‌ها زود
بنازم که ای جون، قاسم قاسم

(یا قاسم مدد، یا قاسم)

توو دستاش نامه‌ست ببین چه آماده‌ست
فکر کنم که قاسم ابن‌ الحسنه، آره شهزاده‌ست

کل میدون و پر از غبار می‌بینم
ازرق و توو لحظه‌ی فرار می‌بینم
با تیر عشق ببین چه دلبری کرده
نکنه علی با ذولفقار می‌بینم

شیر دلاور می‌زنه به میدون
عدو شد هراسون، قاسم قاسم
ببین با صلابت زده کشته‌ها زود
بنازم که ای جوون قاسم قاسم

(یا قاسم مدد یا قاسم)

چقدر برازنده‌ست، مطیع فرمانده‌ست
پسر حسن جناب قاسم، یه اصیل زاده‌ست

توی میدون داره با نقاب می‌جنگه
شیری که به سرعت عقاب می‌جنگه
پسر دلیر و نوجوونِ حسن
کاملاً عین ابوتراب می‌جنگه

چقدر با درایت یک تیغو برداشت
همه غیبن انگار قاسم قاسم 
یل با شجاعت، همه کرده ناکار
شبیه علمدار قاسم قاسم

نظرات