بین خاک و خون دیدم ، زیر تیر و خنجری

بین خاک و خون دیدم ، زیر تیر و خنجری

[ مصطفی میرزایی ]
بین خاک و خون دیدم ، زیر تیر و خنجری
اومدم یارت بشم ، این دمای آخری

عموجون ، چه جوری چشام ببینه
داره شمر ، با پا رو سینه ت می شینه

من اومدم نگن ، که تو بی یاری
تو لشگرت هنوز ، یه سپر داری
جانم عمو حسین ، پسر زهرا

تو برام شدی پدر ، من برات می شم پسر
قابلی نداره این ، دست من بشه سپر

بخدا ، نگو برو که نمی‌رم
اومدم ، روسینه‌ت اروم بگیرم

من بچه شیرمُ ، حسنه بابام
شد سایبون تو ، سایه‌ی دستام
جانم عمو حسین ، پسر زهرا

لخته خون گرفته بود ، جوهر صدای تو
نیزه بوسه می گرفت ، از روی لبای تو

غم تو، همیشگیه تا ابد
بدنت، زیر و رو میشه با لگد

این صحنه که دیدم، دلمو پاشید
قاتل رو خاک سر، تو رو می کوبید
جانم عمو حسین، پسر زهرا

نظرات