بابا، خبر داری کجا رفتم، میون نامحرما رفتم

بابا، خبر داری کجا رفتم، میون نامحرما رفتم

[ مصطفی میرزایی ]
بابا، خبر داری کجا رفتم، میون نامحرما رفتم
نبودی چشمت روشن که، با عمه شام بلا رفتم

(خندیدن به معجر پارم بابا
رقصیدن، دیدن که غم دارم بابا
دزدیدن، النگو گوشوارم بابا)۲

هیزن بابا، اینا به فکر کنیزن بابا
پستن بابا، یه مشتی کافر مستن بابا

حسین، مَن ِ الَذی ایتَمَنی...

بابا، گوشام سه روزه سنگینه، چشام دیگه نمی‌بینه
نبودی و زجر نامرد، منو می‌زد از رو کینه

می‌بارم، بدون تو از این دردام 
دیدارم، شبا با زخمای پاهام
آزارم، دادن توی بازار شام

برگرد بابا، می‌میره دختر تو از درد بابا
خستم بابا، کبوده هر دو تا دستم بابا

نظرات