نوحه‌خون گفت، واویلا حسین

نوحه‌خون گفت، واویلا حسین

[ مصطفی میرزایی ]
نوحه‌خون گفت، واویلا حسین
رحم الله، من نادی حسین

(قصه از اینجا شروع شد، مادرم منو تو روضه‌ی تو آورد
قصه از اینجا شروع شد، که دلم رو سیاهیه علم برد
قصه از اینجا شروع شد، نفس یه پیرغلامت به دلم خورد)۲

درست همینجا، شدم نمک‌گیر غذای روضه‌هاتون
درست همین‌جا، شدم گرفتار دم سینه‌زناتون

قصه همونجاش قشنگه، مادرت روزیه هر سالمو داده
قصه همونجاش قشنگه، که به عشقت اومدم جاده به جاده
قصه همونجاش قشنگه، اربعینا اومدم پای پیاده

منم پیاده، تویی سواره‌ای که دستمو گرفتی
لطفت زیاده، یه بارم حتی از بدیه من نگفتی

با تو دنیام، شد زیبا حسین
رحم الله، من نادی حسین

نظرات