بازیچهی کمان کماندارها شدی ای سرو من چگونه سرنیزه جا شدی مشتی کمان به دست، تو را پشت هم زدند باحوصله به روی تن تو قدم زدند از آتش غم تو زنان گر گرفتند پاشو ببین مرا به تمسخر گرفتند عباس خاکی شده تمامی اعضای پیکرت دعوا شده است بر سر دزدیدن سرت پاشو ببین امام تو را پیر میکنند من را سنان و حرمله تحقیر می کنند تو رو به قبلهای و سرت رو به نیزه شد رأس مبارک تو ز پهلو به نیزه شد برگرد که نبودِ تو کابوس میشود تو میروی و نوبت ناموس میشود برگرد که چشم خیره سران سوی خیمههاست سنگینی نگاه سنان سوی خیمههاست برگرد و روسری زنان را گره بزن پوشیّههای دخترکان را گره بزن ******** دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم رو به رو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم علمدارم علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت فدای سرت فدای سرت