(ای که دارم به یاد تو هرشب تا سحر خوابهای رؤیایی)۲ بویت از خواب کرد بیدارم امشب انگار این طرفهایی (خواب دیدم کنارمی انگار)۲ بوسه بر صورتم زدی دوسه بار کاش هرگز نمیشدم بیدار آه بابا چه خواب زیبایی، ولی آن خواب حیف شد افسوس به دلم ماند، حسرت آن بوس بازهم بیتو میشوم مأیوس با غم و درد و هجر و تنهایی زلف بر باد دادی و خالت دل مارا کشید دنبالت دل مارا ببر عزیز دلم تو به هر حال دلبر مایی دخترت را فراق اگر نکشد اشتیاق وصال خواهد کشت دوریت را چقدر صبر کنم؟ مردم از این همه شکیبایی هم به غم عزتم دچار شده هم غرورم جریحهدار شده ما کجا گوشهی خرابه کجا؟ جای ما نیست اینچنین جایی (همه جا رفتهای خبر دارم)۲ دیر راهب، تنور، تشت طلا باشد،اما فکر حال یتیمها هم باش کی سراغ رقیه میآیی؟ غل و زنجیر بست دستم را زجر آن شب شکست دستم را میهمانم اگر شوی از تو، با چه دستی کنم پذیرایی؟ گرچه از اشک بود چشمم تر سوخت پلکم ز شلعههای جگرم آنقدر داغ دیدم دیگر رفته از چشمهام بینایی بهر شناختن به رخت دست میکشم سیلی گرفت قوت بینایی مرا (دیگر از هرچه زندگیست سیرم)۲ بیقرارم بهانه میگیرم تو بگویی بمیر میمیرم حاضرم هرچه امر فرمایی قلبم اسیر درد شده، لرز دارم تنم چه سرد شده یاد آغوش گرمت افتادم بغلم کن دوباره بابایی (با دست به دنبال حسن میگشتم)