
یا غافر الخطایا، با ما چهکار داری؟ با بندهای فراری، اینجا قرار داری از روسیاه عالَم، چه انتظار داری؟ راهم اگر ندادی، تو اختیار داری یک سال رفته بودم دنبال اشتباهم حالا رسیدهام با پروندهی سیاهم عمر و جوانیام را عصیان تباه کرده این گرگ یوسفم را تنهای چاه کرده هر چه گناه کردم، مهدی نگاه کرده آن عبدِ خودسرَش را، خود سَر به راه کرده گرچه فریب خوردم، بازنده را بخر باز شرمندهام کن امشب، شرمنده را بخر باز آنکه به شانه بار من را کشیده مهدیست دردِ نگفتهام را، او که شنیده مهدیست آن یار که به دادِ عالَم رسیده مهدیست در سینهی فلسطین نور امید مهدیست بوی وصالش امشب قبلِ اذان میآید ما که امیدواریم، آقایمان میآید باید ز بس خرابیم، در قبرْ چالمان کرد ای کاش میشد امشب، فکری به حالمان کرد مولا رسید و رحمی، بَر سن و سالمان کرد اسم علی که آمد، مادر حلالمان کرد این عبدِ بیلیاقت، با فاطمه طرف شد سجّادهی نمازش، خاکِ درِ نجف شد گرد و غبارم امشب، روی عبای حیدر تا صبح سجده دارم بَر خاک پای حیدر خاکم کنید بینِ صحن و سرای حیدر شاید طلا شدم در ایوانطلای حیدر بی او عبادت ما، در اصل مَعطلی بود هر روزهای گرفتیم، کار خودِ علی بود طاعت برای ما کرد، ضربت برای ما خورد زحمت کشید و جایش با سائلان غذا خورد در این بهار باید بین نجف هوا خورد گریان شده کسی که افطار کربلا خورد مولا کنارِ سفره خود را به ما رسانده هر شب سلام ما را تا کربلا رسانده کِشتی ما حسین و دریای ما حسین است دنیای ما حسین و عقبای ما حسین است امروزِ ما حسین و فردای ما حسین است دلدار ما حسین و لیلای ما حسین است زینب برای داغ دلدار گریه میکرد بَر غربت حسین و بازار گریه میکرد