نگاهی به لباس من به چشمای ترم کردن چیزی نیست بچهاند دیگه یه ذره مسخرم کردن لکنت زبان صحبتم را کند کرده لحن پدرجان گفتنم را مسخره کردند سلام خانوم ، ایتها الصدیقه الشهیده ای نوهی مادر قد خمیده گنبدتم مثل موهات سفیده اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضهی نگفته داری۲ هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد حرم رقیهاست تنها حرمی که روضهخون نمیخواد حرم رقیهاست دیشب مدینه بودیم و میگفتی و میخندیدم لالاییات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم بابا نگو خواب میدیدم۲ دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون میگفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم بابا نگو خواب میدیدم دیشب دیدم داداش علیم به روی دستام بوسه زد میگفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم بابا اینم خواب میدیدم۲ دیشب میون دفترم، برای داداش اصغرم عکس عمومو با علم، کنار دریا کشیدم آخ بازم خواب میدیدم یه شب جا موندم از همه به روی دست فاطمه چشام میرفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم ایکاش اینم خواب میدیدم هی میخوام بگم نمیشه، یاد حرفاشم همیشه یه سوال دارم بابایی، معنی کنیز چی میشه؟ بابا اگه بیای، امشب شب منه امشب دیگه منو، کسی نمیزنه اینجای صورتم..... زجر آنقدر مرا زد نفسش بند آمد او تلافی عمو را سر من درآورد آه دیگه از دست خودم کلافم زحمتو باید کم کنم اضافم دختر خوش قیافهی تو بودم هیچ کی خوشش نمیاد از قیافم بزم شراب شهر شام عمه رو پیر کرد خواهر من بین حروم زادهها گیر کرد لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین دردِمی درمانیم لای لای رقیه گوز لرین قربانیم لای لای رقیه