زد آنقدر به زمین پا که نیمه جانه

زد آنقدر به زمین پا که نیمه جانه

[ سیدمهدی حسینی ]
زد آنقدر به زمین پا که نیمه جانه
حرارت جگر عمّه‌اش، تنش سوزان
کشیده آهی و آتش به استخوان افتاد

گرفته بازوی او را امانت حسن
به ناله گفت مَرو عمّه از توان افتاد

گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهره‌اش از زخم‌ها نشان افتاد

همین که دید رهایش نمی‌کند عمّه
به روی سینه‌ی خود زد به الامان افتاد

نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدای من ته گودال آسمان افتاد

نگاه کن به تن ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفس‌زنان افتاد

تلاش کرد بماند به زین هُلش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان افتاد

یتیم گریه کند، عرش را به هم بزند
به گریه‌های یتیمانه‌ای چنان افتاد

که عمّه دید حسن را میان کوچه‌ی تنگ
کنار مادرش آنجا به سر زنان افتاد

کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همین که دوان دوان افتاد

در ازدحام حرامی چه سخت رد می‌شد
که چند دفعه در این بین بی‌امان افتاد

میان شیهه‌ی اسبان و نعره‌های هجوم
نگاه او به عمو بین قاتلان افتاد

رسید در ته گودال روبروی سنان
میان حرمله و شمر و ساربان افتاد

از این و آن چقدر ضربه خورد، اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن افتاد

من بی‌وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم

پربازدید ترین مداحی واحد سیدمهدی حسینی محرم و صفر عبدالله بن الحسن (ع)

پربازدید ترین مداحی واحد محرم و صفر عبدالله بن الحسن (ع)

محبوب ترین مداحی محرم و صفر عبدالله بن الحسن (ع)

محبوب ترین مداحی سیدمهدی حسینی

نظرات