خبری آمد و خبر پی‌چید

خبری آمد و خبر پی‌چید

[ حاج محمود کریمی ]
خبری آمد و خبر پی‌چید
خبر کشتن قمر پی‌چید

در تمامی شهر قبل خبر
بوی صحرای شعله ور پی‌چید

عَلَم افتاد و بین کرب و بلا
ضجّه‌ی طفل خون جگر پی‌چید

سر عبّاس را به نیزه زدند
بین زن‌ها همین خبر پی‌چید

چه سری روی نیزه بند نشد
نوک نیزه به موی سر پی‌چید

سرش افتاد چندباری تا
نیزه اش از سر گذر پی‌چید

نیزه دارش همین که راه افتاد
از روی نیزه باز ماه افتاد

پرده‌ی محملی کشیده شد و 
ماه از پشت ابر دیده شد و 

دید ام البنین چو زینب را
رنگ از صورتش پریده شد و

زینب آغاز روضه خواندن کرد
سخن از گریه‌ها بریده شد و

زینبت جان به لب رسیده شد و 
پسرت را همین که چشم زدند

چشمش از تیرها دریده شد و
دست‌هایش که از بدن افتاد
قد آقای ما خمیده شد و

خبر کشتن اباالفضلم 
بین نامردمان شنیده شد و

در نبود یل بنی هاشم
شعله در خیمه‌ها تنیده شد و
معجر و گاهواره غارت شد
زیور دختران کشیده شد و

باد گرمی وزید در گودال
شمر آمد پرید در گودال
*****
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو به رو شد

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم، علمدارم
*****
مرد مرداست پسرت
مرهم درداست پسرت
شفای امروز همه
شافع فرداست پسرت
*****
پر کرده شمر دون همه جا شاه کم سپاه
از بی کسی به خیمه‌ی زن‌ها برد پناه

نظرات

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️