
دگر از جان پر آذر گذشتم که از طوفان دردآور گذشتم اگر خاکسترم بر باد دیدی بیا و یاد کن از سرگذشتم امانتدار باغ یاس هستم همه شرم و همه احساس هستم کنون شرمندهی روی ربابم که همدرد دلِ عباس هستم حسینم وای حسینم وای حسینم... از آن سرو علیبنیاد صد حیف ار آن قامت از آن شمشاد صد حیف دو دستی که عصای پیریام بود خداوندا ز تن افتاد صد حیف حسینم وای حسینم وای حسینم... دل شوریده را آرام میکرد همان چشمی که آهو رام میکرد برایم گفت حیدر از وفایش تو را عباس وقتی نام میکرد تو رفتی و وجودم را دلت بُرد تو رفتی و صفای منزلت مرد دو چشمم تار شد روزی دلم گفت که تیری بر دو چشم خوشگلت خورد اَلا مادر به قربون جمالت رُخِ چون بَدر و ابروی هلالت شنیدم کامِ عطشان جان سپردی گل اُمُّ البنین، شیرم حلالت