
به نام ابر بهاریست فال گریهام امشب گلاب میچکد از دستمال گریهام امشب چقدر ساده سرازیر گشته جاریه چشمم هوایِ حس غریبیست حالِ گریهام امشب رسیدهام به یقین که نشسته روبروی من کسی که داد به چشمم مجال گریهام امشب در انعکاس نگاه مذاب آینه پیداست گرفته دامنِ او اشتعال گریهام امشب برید بند دلم باز تا به گردنم انداخت به دستهای بریده مدال گریهام امشب و میرسم به طوافش که نیست فاصلهای از حریم قدسیِ او تا کمال گریهام امشب