قسمت این بود که بر عشق گرفتار شدی

قسمت این بود که بر عشق گرفتار شدی

[ حیدر خمسه ]
قسمت این بود که بر عشق گرفتار شدی
خانه‌دار علی و محرم اسرار شدی

مستفیض از نفس حیدر کرار شدی
در مدار پسر فاطمه، سیار شدی
تو ادب کردی و اینگونه گوهر بار شدی

دامنت مرکز تربیت سقاها بود
مهد فرزانگی جمله‌ی اقاها بود

سر کوی تو پر از خیل تمناها بود
فکر و ذکر تو فقط، ذریه‌ی زهرا بود
همدم زینب و غمخوار غم یار شدی

گفته بودی که علی جان، تو نخوان فاطمه‌ام
نسخه‌ی ناطق قرآن، تو نخوان فاطمه‌ام

پیش چشمان عزیزان، تو نخوان فاطمه‌ام
می‌شوم مضطر و گریان، تو نخوان فاطمه‌ام
اینچنین کردی و بانوی وفادار شدی

فاطمه بودی اما، به پرت ضربه نخورد
از دم در تو گذشتی و سرت ضربه نخورد

وسط معرکه روی کمرت، ضربه نخورد
نوک مسمار نیامد، پسرت ضربه نخورد

بین دیوار نماندی و پسر دار شدی

نظرات