مدینه شاهد شبهای خاموشی‌ست

مدینه شاهد شبهای خاموشی‌ست

[ حاج محمود کریمی ]
مدینه شاهد شب‌های خاموشی‌ست این شب‌ها
علی چون شمع می‌سوزد کنار تربت زهرا

ز اشک خویش بنوشت این سخن بر تربت پاکش
بیا برگرد با من سوی خانه ای گل زیبا

منم شمع و تویی گل کودکانت همچو پروانه
به بزم ماتمت سوزم با یاد تو بی پروا

چگونه بی تو برگردم به سوی خانه 
که می‌خواهند از من کودکان خسته مادر را

ای وای، ای وای، ای وای

مادر، مادر، مادر

خانه ای در سکوت غوغا بود
غصّه از پشت چشم پیدا بود

سینه زن زینب و حسین و حسن
نوحه خوان اشک و آه مولا بود

شب فرا می‌رسید و نیمه‌ی شب
ناله ای داشت زیر لب دختر

یاد مادر به خیر شی می‌گفت 
شب بخیر ای عزیزِیِ مادر

اختران چشم‌های خود بستند 
شعله بر جان آفتاب زدند
کودکان تا پدر ز خانه رَوَد
همگی خویش را به خواب زدند

رفت از خانه خسته، آهسته
زائری سوی تربت زهرا
تا پدر رفت دخترک برخواست 
خانه ناگاه گشت کرب و بلا

گفت زینب که تا به کی باید ساکت و سر به زیر گریه کنیم
خوب شد تا نیامده بابا بنشینیم و سیر گریه کنیم

پشت سیلی ز اشک خاطره‌ی
چهره‌ی خنده روی مادر بود
شانه ای بین دست‌های حسن
بین آن چند موی مادر بود

سر زینب به روی پای حسین آسمانِ دلش بهاری شد
هاتفی گفت عرش می‌لرزد چون که اشک حسین جاری شد

مادر من تو را نور دو عینم
طفل معصومت حسینم
زیر گل خوابیده مادر
رنج و محنت دیده مادر

نظرات