منم که همسری شیر حق نصیبم گشت

منم که همسری شیر حق نصیبم گشت

[ حاج محمود کریمی ]
سلام از من و پروردگار داور من
به فاطمه به حسین و حسن به شوهرِ من

منم که همسریِ شیر حق نصیبم گشت
منم که سرورِ عالم علیست همسر من

منم که چار پسر زاده‌ام برای علی
منم که امِّ بنین گشته نام دیگر من

کنیز حضرت زهرا شدم به بیت علی
مقام فضه به من داده حیِّ داور من

منم که دخت علی مادرم خطاب نمود
منم که عمه‌ی سادات گشته دخترِ من

زهی به بخت بلندم که از نخست مرا
برای شیر خدا پرورید مادر من

چه افتخار از این بِه که هدیه شد به حسین
چهر دسته گلِ غرق خون پرپرِ من

درود باد به عباس غرق در خونم
سلام باد به عثمان و عون و جعفرِ من

مرا که فاطمه شد نام از ازل سری است
که رنگ فاطمه گیرد ز پای تا سرِ من

از آن به فاطمه نامیده گشته‌ام زآغاز
که وقف فاطمه کردم چار کوثرِ من

طلوع کرد سه تابنده اختر و یک ماه
ز سبز دامنِ پاکِ شهید پرورِ من

خدا مرا پسری داده از رهِ یاری
که کرد بر پسر فاطمه علمداری

اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین
بقیع را کنم امروز کربلای حسین

نگه به چهره‌ی عباس می‌گفتم
هزار مرتبه عباس من فدای حسین

به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان
چهار دسته گل آورده‌ام برای حسین

شبِ عروسیِ خود با علی همی گفتم
چو من هزار عروس است خاکِ پای حسین

ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم
که سر به دست بگیرم در هوای حسین

همیشه بود به هر جا نگاه عباسم
به ماه عارض و بر قامت رسای حسین

نگاه من هم از آن بود بر رخِ عباس
که داشت جلوه ز روی خدا نمای حسین

به چار نجل شهیدم درود باد درود
که بود پشت سر هر یکی دعای حسین
 
حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح
که جانشان شده تقدیم در منای حسین
 
همیشه بود روان روح چار فرزندم
چو اختران ز پِی ماه در قفای حسین
 
خدا گواست ز عباس بیشتر می‌بُرد
دلِ مرا همه جا نام دلربای حسین
 
به دشت کرب و بلا جای شاخه‌ی یاسم
به خاک پای وی افتاد دست عباسم
 
نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم
که پاره‌پاره چو گل گشت پیکر پسرم
 
به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام
نشد که قطره‌ی آبی برای او ببرم
 
به وقت مرگ، غریبانه سر به خاک نَهم
که از چهار پسر نیست یک پسر به بَرَم
 
هزار بار الهی شود فدای حسین
نه جسم چار پسر، بلکه مادر و پدرم
 
خدا گواست که باشد فقط برای حسین
هر آن چه خون جگر می‌چکد ز چشم ترم
 
چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم
چنانکه محو شود در شرار دل اثرم
 
خدا گواست که اشک خجالت عباس
ز خون دیده‌ی او بیشتر زند شررم
 
الهی آنکه کنار دو دست عباسم
فتد به خاک قدم‌های اهل بیت سَرم
 
برای شیر خدا چهار شیر آوردم
هزار حیف که امروز خم شده کمرم
 
ز دیدن سر مجروح دخترم زینب
بسانِ پیکر عباس پاره شد جگرم
----
بعد از تو ای ماه مدینه
وا مصیبت وا مصیبت

من ماندم و شرم از سکینه
وا مصیبت وا مصیبت
----
الا ای بانوی محمل نشسته
سرِ من از دلت کمتر شکسته

نفَس در محبسه‌ای سینه بسته
تَرَک بر چهره‌ی آیینه بسته

ز بس که خاک بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته

الا مادر به قربون جمالت
رخِ چون بدر و ابروی هلالت

شنیدم کامِ عطشان جان سپردی
گلِ ام البنین شیرم حلالت
---
شنیدم چشم نازت را دریدند
شنیدم دست‌هایت را بریدند

چو طفلان این سخن‌ها را شنیدند
همه از هم خجالت می‌کشیدند

پربازدید ترین شعر روضه حاج محمود کریمی محرم و صفر حضرت ام البنین (س)

پربازدید ترین شعر روضه محرم و صفر حضرت ام البنین (س)

محبوب ترین محرم و صفر حضرت ام البنین (س)

محبوب ترین حاج محمود کریمی

نظرات