(بنویسید اباالفضل، بخوانید حیا بنویسید علمدار، بخوانید وفا )۳ هیچکس مثل اباالفضل، نگیرد دستی بنویسید ز حاجات، بخوانید روا بنویسید که سقاست ولیکن خجل است قول داده است که آبی برساند اما مشک افتاد و تو افتادی و ارباب افتاد حسین... گفتی میان خیمه برایت دعا کنم فکری برای نالهی ادرک اخا کنم برخیز و بین مرا به تمسخر گرفتهاند آخر چطور پیش تو باید نوا کنم دیگر عبا نمانده، بچینم تو را در آن دیگر جوان به خیمه نمانده صدا کنم یک عبا داشتم و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم