با بسم اللهم به‌نام علی

با بسم اللهم به‌نام علی

[ حاج محمود کریمی ]
با بسم اللهم به نام علی
وحی حق نیست جز کلام علی

حجرالاسودم به کنج لبش
یاد کردم ز استلام علی

بیت حق را صلابتی دیدم
از قدوقامت و قیام علی 

بی‌خود از خود طواف می‌کردم
گرد زایشگه و مقام علی

چشم‌هایم دو چشمه‌ی زمزم
مروه عشق و صفا صفای علی

عشق را انتظار می‌دیدم
کعبه را مستجار می‌دیدم

شب فرا می‌رسید و من هر شب
زیر لب نغمه داشتم بر لب

دستی از عجز چون گدایان پیش
دست دیگر به سینه‌ام ز ادب

چشم سر خیره مانده بر کعبه
چشم دل بر جمال شاه عرب

ای خدا داده اختیار تمام علی
تا خداییت یا اباالزینب

آمدم تا بگیرم از دستت
خرج یک عمر عشق را امشب

گفت همراه شاخه‌ای از یاس
روزی‌ات شد حواله با عباس

دست حق است دست عباسم
عالمی هست مسته عباسم
محبت وحی عشق ثارالله
سینه‌ی حق پرست عباسم

جن و انس و ملک تمام فلک
جملگی پای‌بست عباسم

از ازل بوده تا ابد هم هست
هسته هستی‌ست، هست عباسم

از حساب و کتاب قبر نترس
دست خود ده به دست عباسم

اوست ماه جمیل اهلُ البیت
در دو عالم وکیل اهلُ البیت

دیده‌ها بسته، لعل لب خاموش
از کفن مرفت دین و دانش و کوش

خویش را در خشت می‌دیدم
هاتفی گفت نوش کن مِی، نوش

ماهرویی نشسته بر مسند
قاتل جان عاشقان ابروش

لیلی از دلبریش خانه خراب
یوسف از خنده‌هاش خانه به دوش

چاکران سر به زیر در تعظیم
دست بر سینه مانده حلقه به گوش

فرق او با خدای سنجیدم
(من خدا را به چشم خود دیدم) ۲

بیت حق، بیت میر کرار است
زادگاه تو بیت دادار است
هر که بیمار توست مجنون است
هرکسی عاقل است بیمار است

پرچم کربلاست در یَدِ تو
پرچمت را خدا علمدار است

عَلَم و بندگیت نزد حسین
موجب فخر حَی دادار است

من کجا وصف قَدرَت ای عباس
از مقامت خدا خبردار است

مست میخانه‌ی توام عباس
من که دیوانه‌ی توام عباس

اوج ذلّت به پیش تو عزت
عزت بی‌تو مایه‌ی ذلّت

بعد انوار چهارده معصوم
می‌درخشی به عالم عصمت

هرکسی را حسین می‌خواهد
می‌نویسی تو نامه‌ی دعوت

ای امان‌نامه داده بر شیعه 
ز سر لطف و رحمت و رأفت

شهدا در مقام جنّت تو
سرانگشت بر لب از حیرت

حک شده به روی بال جبراییل
یا ابوالفضل بوتراب دخیل

ای تجلای طور در سَینا
ید بیضای توست با موسی

ای تبرای محض با کافر
ای تولای اصل با مولا

دشمن و دوست دیده در صفین
گوشه‌هایی ز ناز شست تو را

مُهر بازوی توست یا حیدر
نقش پیشانی تو یا زهرا

حق نوشته است با خطی از نور
روی درگاه جنّت الاعلی

در بهشتم نگار عباس است
صاحب‌الاختیار عباس است

ای که خوانده است مدح تو داور
چون تو عالم نیاورد دیگر

ای که زیباتری ز حور و مَلَک
حاشَ لِلّه نیستی تو بشر

آل احمد چو ماه و ماه تویی
مات و مبهوت توست شمس و قمر

گل زهرا و اِبن اُم‌بنین
حیدری یا که زاده‌ی حیدر

چشم‌های تو فاتح قلبم
دست‌های تو فاتح خیبر

یا ابوالفضل گرچه من پَستم
به ابوالفضل نوکرت هستم

نظرات