
از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نا مردمان کوفه با حیدر چه کردند کوفه شده مثل مدینه سر دو دلگیر آن روزها با صورت مادر چه کردند یادم نرفته در میان آتش و دود سینه شکست از ضرب میخ در چه کردند بیمادری بس نیست حالا نوبت توست از غصهات شد حال من مضطر چه کردن در بستر اُفتادن نمیآید به حیدر یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم دق میکند امشب حسین آخر چه کردند از روی تل با چشمِ خود میدید زینب خنجر نمیبرّید با حنجر چه کردند وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند ناموسِ پیغمبر سرِ بازار میرفت در حلقهی انظار بی معجر ،چه کردند با یارب یارب کُشتی مادر رو با مادر مادر کشتی خواهر رو با بی رحمی زد تیر آخر رو حسین جانم من بمیرم میکشی آه با فرود هر نیزه من بمیرم پشت هم زد روی تنت با سر نیزه من بمیرم دیگه جا نیست شد نیزه رو نیزه رسیدم گودال اما با هراس لباتو دیدم مشغول دعاست تنت رو دیدم زیر دست پاست حسین جانم آه ای مادر یک نفر نیست بده آبی که لبات از هم واشه یک نفر نیست بگه قاتل از روی سینت پاشه بدون آب بریدن حنجر اورا کشاندن به گودال مادر او را