
فرق سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بیزهرا رها شد فُزتُ و ربّ الکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد زخم بدن راحتتر از زخمای نیشه زخم زبون میزد به من دنیا همیشه گفتن که ماهش توی کوچه خورده سیلی حق داره خب تو کوچه آفتابی نمیشه یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پَرپَر شدی تو بین دفترخاطراتم گفتم چرا به رفتنت اصرار داری گفتی باید ثابت کنم تو یار داری یادم نمیره با سراپای وجودم گفتم نرو زهرای من تو بارداری تو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم من بیست و نه ساله عزادار تو هستم این غصههای کهنه جا کرده تو سینه آره دیگه دنیای بیزهرا همینه این زینبم غصه زیاد داره، بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه

جانم علی جان

جانم علی

عالی