اَبَاالخصائل یا عبّاس قمر شمائل یا عبّاس ذکر لب رقیّهایها یا ابوفاضل یا عبّاس معرکه در دستان قمرِ حیدر بوده از بچّگی تحت نظرِ حیدر لشکری مات جنگیدن عبّاسه بَه چه طوفان کرده شیرِ نرِ حیدر قلندر دوران، یکتنه خودش گردان بس که جنم داره پا میذاره تو میدان شروع نکرده جنگ و میرسونه پایان یا اباالفضل، یا اباالفضل ... ابوالفضائل یا عبّاس ماه قبائل یا عبّاس دست گرهگشا داره پناه سائل یا عبّاس آسمان تکیه زده به عَلَمِ عبّاس میکند معجزه خاک قدمِ عبّاس چشم امّید رقیّه به عمو جانه همه دلگرمیِ اهل حرمِ عباس فراتر از توصیف، غیر قابل تعریف تو یک کلام حیدر، با یک درجه تخفیف مطیع امر ما موقع تکلیف اباالفضل، اباالفضل ... ****** قبل خلقت خورشید نور منجلی بوده ناصرَ النّبی بوده، والیَ الولی بوده قبل خلقت لوح و قبل خلقت عالَم هر چقدر برگردی تا بوده علی بوده مخلوقِ برتره، محشر محشر محشره گفتن قبلهت کجاست؟ گفتم: قبلهم حیدره من میگم کیمیا خاکِ پای قنبره هم اَبَرقدرت، هم مردِ با هیبت انبیاء هم کردن با علی بیعت جونِ هر کس رو میگیره عزرائیل با تواضع میگه: یا علی رخصت حیدر، حیدر ... فارِسَ العرب یعنی شیرِ صفشکن بوده میشه فهمید از حرفاش استاد سخن بوده قاهِرَ العدو یعنی، والیَ الولی یعنی: حق همیشه و هرجا با اَبَاالحسن بوده پس افضل حیدره، وحی مُنزل حیدره هر راهی باز میشه، خب راه حل حیدره اونکه تا شد امام، دین شد اکمل حیدره استقامت حیدر، اقتدار حیدر موندی اونجا که کردن فرار حیدر دارم از بدخواهت انزجار حیدر دور تو میگرده ذوالفقار حیدر