جولان میده توی میدون داره فرمان میده پسر ابوتراب با شمشیرش دوباره به قائله پایان میده قدم میزنه توی میدون داره علَم میزنه لشکر دشمن رو به هم میزنه سرنوشت جنگو رقم میزنه یَلِ حیدر نَسَب افتخارِ عرب خدای ادب، جان جان قمرِ رو زمین یَلِ اُمَّالبنین تویی شور آفرین، جان جان یا اباالفضل یا اباالفضل... پرچمداره توی دستاش علَمو محکم داره مِیمنه تا مِیسَره تو دستاشه میون معرکهها سر دَم داره چقدر محشره وقت جنگش میگن خودِ حیدره یه سروگردن از حریفش سره به تمام معنا یه جنگآوره شیر نامآوره یه تنه لشکره از همه برتره جان امیرِ صفشکن فاتحِ تن به تن که شده عشق من جان (یا اباالفضل، یا ابااللفضل)۳