به معرکه زد و لشکر رو تارومار کرد

به معرکه زد و لشکر رو تارومار کرد

[ حاج اسلام میرزایی ]
به معرکه زد و لشکر رو تارومار کرد 
به معرکه زد و حریف او فرار کرد 

ضربه که می‌زنه برابر عبادته 
خدا به حیدرش همیشه افتخار کرد 

حیدره، صاحب تیغ دوسره
حیدره، که زده باز به مِیسره 

حیدره، صف‌شکن معرکه‌هاست 
حیدره، خودش یه پا یه لشکره
حیدره، حیدره

علی علی علی ذکر پیمبره
علی علی علی ساقی کوثره

علی علی علی شیر نبرده و 
علی علی علی فاتح خیبره

علی مولا علی مولا...

قدم که می‌زنه می‌لرزه زیر پاش زمین 
قدم که می‌زنه هیبتشُ بیا ببین 

حمله که می‌کنه معرکه توی دستشه 
قدم که می‌زنه هو می‌کشه روح‌الامین

حیدره، به معرکه طوفانه 
حیدره، که صاحب عنوانه 

حیدره، که فوق هر توصیفه 
حیدره، به جسم احمد جانه 

حیدره، حیدره، حیدره

نظرات