آتش افتاده خدا بر در مینو چه کنم آفتی باغ گلم را زده جارو چه کنم خانهام را طمع گرگ به این روز انداخت مانده در گوش علی زجهی آهو هم عصا و سپر و تیغ برایم بودی بی تو دیگر رمقی نیست به زانو چه کنم پای من موی تو هم سوخت بمیرد حیدر تار صبرم شده باریکتر از مو چه کنم دسته گل بودی برآب تورا بسپارم بر نیاد ز علی غسل تو بانو حرز نه ،رد غلاف هست چرا دم نزدی با هلالی که به جا مانده به بازو چه کنم گیرم که اینکه بدن زخم تو را شست علی ماندهام با حفر پهلو چه کنم آه تو از نفس کوچه بلند هست هنوز فاطمه بی تو چگونه گذر از کوچه کنم کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز تیغ تا نگویند حسین بن علی بیکفن است غروب شد آفتاب نشست شمر ولی از تنت پا نشد غروب شد نمازش رو بست راه حلقت ولی وا نشد یک زن تنهام چطور شمرُ ازت جدا کنم پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم او میدوید و من میدویدم او مینشست و من مینشستم او روی سینه من در مقابل او میکشید و من میکشیدم او میبرید و من میبریدم هر جا که به پرچمش نگاه تو افتاد حرم رقیه است تنها حرمی که گریه کن نداره حرم رقیه است سلام خانم خانوما دیر اومدم میدونم غصه نخور عزیزم دیگه پیشت میمونم بابایی فدات بشه چقدر کبود شدی بابایی فدات بشه موهات سفید شده دختر قشنگ کیا کتک زدن اینا واسه اینه که بابات شهید شده سلام خانوم ایتها الصدیقه الشهیده ای نوهی مادر قد خمیده گنبدتم مثل موهات سفیده دل شکسته دارم میخری یا نه بگو منو پیش خودت میبری یا نه رفیقام هی میگن حرم به یادت هستیم ازم میپرسن که الآن بهتری یا نه دلم شکسته کجا برم با این دل مریض و خسته آخ یه نذری دارم درسته شکارم این دفع با مادرم کربلا بیارم یادم نمیرود که همه عزتم تویی من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین