یک نفر از شاخههایم کار میگیرد علی از درخت باردارت بار میگیرد علی هر چه هم با احتیاط از پیش در رد میشوم باز رخت من به این مسمار میگیرد علی کار من دیگر گذشته از مراقب بودنم در نگیرد به سرم، دیوار میگیرد علی فضّه زیر بازوی افتاده حالم را نگیر از رویم در را فقط بردار، میگیرد علی کوتاه بیا ای زخم، کوتاه بیا ای درد یکم با من تو راه بیا ... چند شبه نخوابیدم چند شبه صورت زینب و نبوسیدم حرف زدم برام سخته، چند شبه احوال بچّمونپرسیدم (دیگه این مادر واسشون مادر نمیشه حالم از این بدتر نشه، بهتر نمیشه)۲ ما و چهل نامرد، توو این مصاف با من چه کردی ای ضرب غلاف؟ بازوهام ورم داره هی میخوام راه برم این درد نمیذاره چند روزه که تب دارم هر چی که میکشم از داغیِ مسماره (هنوزم روضه میخوونم از سوز جگر هنوزم خون محسنه رو چوبهی در)۲