
(یل دریا دل، یا ابوفاضل) ۲ گیره قلبم به گیسوی علمدار نفسم عشقم، جهت قبلهام تقریباً سمت ابروی علمدار چقدر شیرین سخن، داداش حقیقتاً بیخود نیست که میگن، قمر قمر قمر تا شمشیر میزنه، شبیه حسنه اصلا ماه منه، قمر قمر قمر (میگه یالا که جیگر داره تیغی که ارث از حیدر داره) ۲ (کاری کرده ابنسعد بگه لطفاً عباس دست برداره) ۲ ابوفاضل یا اباالفضل... (زور بازوش و خم ابروش و خود ارباب جلوش غرق تماشاست میزنه لبخند، با همین ترفند عاقل رو دیوونَش میکنه عباس) ۲ تو رو نمیدونم، منم الان علقمهام دارم داد میزنم، قمر قمر قمر خمار ساقیام، یا ایهاالعزیز بازم دونه بریز قمر قمر قمر (قمری اما رو زمینی بَه چه علمدار مهجبینی) ۲ (ادب تو زبانزد شده دست پروردهی امبنینی) ۲ ابوفاضل یا اباالفضل...