
بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم لاله از باغ رُخَت چیدم ولی نشناختم همچو گل کز دیدن خورشید میخندد به صبح بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم کعبه کردم بهانه تا بگردم دور تو آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم در حریم ساقی کوثر نگاهم بر تو بود کوثر از جام تو نوشیدم ولی نشناختم در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام پاسخ از لبهات بشنیدم ولی نشناختم در کنار مرقد شش گوشهی جدّت حسین خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم در منی پیش تو بنشستم ندانستم تویی با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم با دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت از نفسهای تو بوییدم ولی نشناختم سجده بر پای تو آوردم نگفتی کیستم چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم