چون ابر به هر باد پریشانم از این عشق چون باد رها بی سر و سامانم از این عشق چون برگ به دست تب طوفانم از این عشق بی چتر ته کوچهی بارانم از این عشق سوگند دم حی علی العشق حسین است نقش علم حی علی العشق حسین است برد آن خم ابرو من سجاده نشین را چون ماه که خیران خودش کرد زمین را نه کفر شناسد دلم از عشق نه دین را دیوانه چه داند نه همان را نه همین را ای شکر که بر خانهی من راه تو افتاد من خانه خرابت شدم ای خانهات آباد یک بوسهی آتش پر پروانهی ما برد سیل آمد و بر دوش خودش خانهی ما برد طوفان شد و برقی زد و کاشانهی ما برد این عشق رسید و دل دیوانهی ما برد از روز ازل خاک نشینانه حسینیم عشق است اگر بی سر و سامان حسینیم این کیست که آتس به گریبان من انداخت این کیست که شعله به نیستان من انداخت این کیست که آشوب به بنیان من انداخت این کیست که جان بر رگ بی جان من انداخت بر آن که دچاری حسین است حسین است ما هر که چه داریمحسین است حسین است ماییم و جنون تو چه زنجیر نگشتیم دور سر غیر از تو نفس گیر نگشتیم ما جز به در خانهی تو پیر نگشتیم هی نام تو گفتیم ولی سیر نگشتیم از هر نفس ما بس ما هست حسین است این عشق تمام کس ما هست حسین است ای هر چه خدا داشته پاشیده به پایت ای هر چه علی داشته بخشیده برایت ای هر چه دل ماست تراشیده هوایت یک قبله فقط هست فقط کرب و بلایت رفتیم و نوشتیم که جان در حرم توست آرام ترین جای جهان در حرم توست مارا جگری بود دگر نیست دگر نیست تاوان غم عشق به اما و اگر نیست آن را که خبر از حرمت نیست خبر نیست انگشت نما بودن ما جرم مگر نیست با اشک تو آمیخت خدا آب و گل ما ای حضرت نزدیک تر از ما به دل ما عیسی چه دمی داشت اگر داشت تو دادی موسی قدمی داشت اگر داشت تو دادی سینا حرمی داشت اگر داشت تو دادی یحیی که غمی داشت اگر داشت تو دادی یحییِ علی ای لب خشکیده دمت گرم ای جان فقیران دو عالم حرمت گرم بگذار چشم در خم گیسوی تو باشد چشمان خدا رو به فرا روی تو باشد هر صبح علی خیره به ابروی تو باشد هر شب سر زهرا روی زانوی تو باشد بگذار که زهرا بکشد شانه به مویت بگذار حسن بوسه زند زیر گلویت از باز زیاد وهب برد کنارت وطنش را حق داشت که عابس بدرد پیروهنش را حر غرقهی خون است ببینی کفنش را جوون است بغل کردهای آقا بدنش را ای شاه نزن سنگ بر آیینهی زینب آهسته برو ای نفس سینهی زینب ای وای که زهرا ان عطشان تو کشتش تو نامده بودی ان عریان تو کشتش کوچه نه حدیث لب و دندان تو کشتش پهلو نه غم حنجر سوزان تو کشتش دنبال تو زینب چقدر تاب بیارد رفت است برای تو کمی آب بیارد برخیز ببین خواهرت افتاده عزیزم بالای سرت مادرت افتاده عزیزم از مستی نیزه سرت افتاده عزیزم از ناقه زمین دخترت افتاده عزیزم شب آمده داری خبر از حال رقیه؟ زجرست که رفته است به دنبال رقیه