چه صدایی دارد، زلف رهایی دارد چه کمالی، چه جمالِ دلربایی دارد باد طوفان شده تا بِین مویش رفته چشم و اَبروانِ قاسم به عمویش رفته میچکد همراه عسل از لبهایش اشک از چشمانش، جان من قربانش شد بلاگردانِ عموی عطشانش من بلاگردانش، من بلاگردانش هِیمَنه قاسم، صدا طَنطَنه قاسم قلّهی اسلام حسن، دامنه قاسم حسن مهابت، بنازم قد و قامت سلطنت آلِ کریمان به سلامت (یَابنَ الحسن یا قاسم)... **** نعرهها کوبنده، مثل اَسَد غرّنده پسر شیر جمل، سلطنتت پاینده قطره دریا شده تا بِین حریمش رفته پسر حسن به بابای کریمش رفته طبق نصِّ مقتل، در جوانمردی یَل چشمهایش آتش، اَبروانش مشعل سیرت و سیمایش، قامت رعنایش رفته به بابایش، رفته به بابایش هیبتِ قاسم، قمر صورته قاسم فاتح پیکاره صد البته قاسم دیدنی میشه یه روز رجعتِ قاسم جونمو میدم برا حضرتِ قاسم (یَابنَ الحسن یا قاسم)...