پایین قتلگاه اگر شمر آب خورد بالای قتلگاه سنان هم شراب خورد بودند دیو و دَد همه سیراب و یک غریب از فرط تشنگی چقدر پیچ و تاب خورد آبی نخورد بر لبِ خشکش چهار روز اما سه روز بر بدنش آفتاب خورد اسلام را شیوخِ مسلماننما زدند از پیرها عصا سرِ کسب ثواب خورد **** خون شد دلهامون، شمر با آقامون تنها موند سر رو گردن رو، با چکمه تن رو برگردوند **** یه صحرا رو به خون کشید با حوصله دونه به دونه رگ برید با ضربهی دوازدهم سرت رو برید و تنت رو هم سپرد به سُم