
وقتی که کفر کوچه به کوچه مرا کشید دیدی علی به روی تن تو عبا کشید لعنت به آن کسی که تو را زیر پا کشید زینب زمان دیدن وضعت چهها کشید داد از دل علی که تو را بیهوا زدند مَردم! امانت نبویِ مرا زدند ... جلو راهمونو گرفت مرد بیحیا خودم دیدم که زد مادرو بیهوا من فهمیدم که مادرم چشاش سیاهی میره وقتی که راه خونه رو هی اشتباهی میره اشک چشاش افتاد زمین گوشوارههاش افتاد زمین آسمون دنیا باهاش افتاد زمین