
هر چه بهتر تنت از دور که پیدا میشد بیشتر قامت من در غم تو تا میشد تو خودت تشنه لب جام شهادت میشد ور نه خاک از نظر لطف تو دریا میشد هیبت حیدیات تا که کنار من بود زنده پیش نظرم جلوهی مولا میشد وقت بر لشکر دشمن زندنت میدیدم که دهانها همه از حیرت تو وا میشد خیز از جا که دو تا دست تو را آوردند کاش میشد علمَت باز سر پا میشد (کاش میشد که علمدار حرم میماندی)۲ (اصلاً ای کاش کسی جای تو سقّا میشد)۲ تا که خواندیم برادر به خودم گفتم: کاش زودتر دیدهی تو زائر زهرا میشد (از کرامات قد و قامتت امروز این بود)۲ (تیرها هر چه که آمد به تنت جا میشد)۲