نبینم هرگز پریشان مویت

نبینم هرگز پریشان مویت

[ علی جباری ]
نبینم هرگز پریشان مویت 
به خاک غربت نبینم رویت 

عموجان حوصله کن من رسیدم 
چو بابایم حسن لشگر دریدم 

به عبدالله، تویی بابا، اباعبدالله 
{عموجانم، عموجانم، اباعبدالله} 

*** 
شده آویزان، نهیفِ دستم 

نبوده تیغی حریفِ دستم 
فتادم بر تنت پیش نگاهت 

بهانه شد ببوسم روی ماهت 
غمش بی‌حد، به سر میزد، حسن هم آمد 

{عمو جانم، عموجانم، اباعبدالله} 
*** 

شنیدی از من، نوای مادر 
سه شعبه دیدی، تو بارِ دیگر 

اگرچه من در آغوشت دهم جان 
مگردان روی خود از من عموجان 

شد عبدالله، چو ثارالله، اباعبدالله 
{عموجانم، عموجانم، اباعبدالله} 

***

نظرات