کاروان باغ لاله اشک نم نم کاروان اسم اعظم / این قافله مجتبی دارد / پیغمبر و مرتضی دارد / همراه خود خیرالنسا دارد / خدا دارد سالار زینب حسین جانم آمدم من با کجاوه زیر معجر جان پناهم میر لشکر / اما شنیدم روم تنها / شام غریبان شوم تنها / دنبال سر می دوم تنها / شوم تنها سالار زینب حسین جانم این حقیقت دارد آیا نوردیده می شوی تو سر بریده / گرچه به لب رُدنا گویم / باشد سپر دست و بازویم / جان و سرم روی و پهلویم / گل رویم سالار زینب حسین جانم