مستجاب ربّنا هستیم با زهرا فقط ما هم از اهل کساء هستیم با زهرا فقط زائر آن قبرِ خلوت، کاش میدیدم نهان یکشب آنجا با شما هستیم با زهرا فقط نام ما خط خورده بود و فاطمه ما را نوشت پیش چشمت آشنا هستیم با زهرا فقط خانهی ما هیئت است و بیتِ ما دارُالعزاست ساکنِ دارُالشّفا هستیم با زهرا فقط اهل عالم، غرق غفلت، گرم سرگرمی ولی ما در این دنیا کجا هستیم؟ با زهرا فقط قلب ما گرم است با نامِ بلندِ فاطمه بیرقی در اِعتلا هستیم با زهرا فقط با دو تیغِ غیرت و همّت به خیبر میزنیم ذوالفقارِ مرتضی هستیم با زهرا فقط بارها رفتیم دوزخ، بُرد ما را تا بهشت با خدا هستیم تا هستیم با زهرا فقط زائر هر پنجتن هستیم و زوّار خدا موقعی که کربلا هستیم با زهرا فقط سهم فرزندانِ بد را هم کناری مینهد با خیال جمع، ما هستیم با زهرا فقط مادر است و مادر است و مادر است و مادر است حال فهمیدم چرا هستیم با زهرا فقط ***** همدست شد مسمار با دیوار ، با در در بین دود و شعله گیر افتاد ، مادر حال و هوای خانه یکباره عوض شد افتاد روی مادر ما بی هوا در باید بسوزد در هوای شمع اما… این بار سوزانده پر پروانه را در در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بیحیا میخ در پشت سر زهرا نبود؟ ای بیحیا در از پا درآوردند آخر مرتضی را دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در