گل واژه‌ی صحیفه‌ی نور است فاطمه

گل واژه‌ی صحیفه‌ی نور است فاطمه

[ سید مجید بنی فاطمه ]
گل واژه‌ی صحیفه‌ی نور است فاطمه
سر سبز تر ز شاخه‌ی طور است فاطمه

با آن‌که در حجاب تقدّس نهفته است
تفسیر آیه آیه‌ی نور است فاطمه

پیچیده از حریر حیا حرمتش ببین
حتّی نهان ز دیده‌ی کور است فاطمه

بخشد لباس خویش به سائل شب زفاف
از مشی هر عروس به دور است فاطمه

وقتی که در حضور خدا سجده می‌برد
خود معنی کمال حضور است فاطمه

بر شیعه‌ی علی چه غم‌ است از پل صراط
آنجا که خود جواز عبور است فاطمه

با گریه‌اش که پرده‌ی تزویر می‌درد
رسوا کننده‌ی زر و زور است فاطمه

در روز تلخ حادثه در یاری از علی
یک پارچه حماسه و شور است فاطمه

سر پیش دشمنان علی خم نمی‌کند
بر سینه‌اش مدال غرور است فاطمه

آهسته کن عبور ز پهلویش ای نسیم
بشکسته چون جام بلور است فاطمه

یابن الحسن ز پرده‌ی غیبت درآر که سخت
در انتظار روز ظهور است فاطمه

در آتش عشق به مدلا سوخت زهرا
تا ایستادن را به ما آموخت زهرا

او یادمان داد از غم دنیا نیفتیم
حتّی میان شعله‌ها از پا نیفتیم

ما که نمی‌فهمیم ای دل راز او را
از حاج قاسم‌ها بپرس اعجاز او را 

ذکر شهیدان در توسّل‌ها چه بوده است
نامی که در میدان مین معبر گشوده‌است

آن نام که بر کلّ عالم سروری کرد
هرجا گره افتاد زهرا مادری کرد

آن بانویی که اعتبار نام زن شد
مردی ز فررندان او سیّد حسن شد

الحمدلله آن نگاه، این راه باقیست
دنیا همه فانیست حزب الله باقیست

آری حیات ما، ممات ما حماسیست
مانند زهرا اشک‌هامان هم سیاسیت

جانم فدای ندبه‌های هرشب او
جانم فدای اشک‌های زینب او

آن شب در و دیوار خانه گریه می‌کرد
تاریخ بر غسل شبانه گریه می‌کرد

در غسل آب خم تطهیر می‌شد
حیدر ولی قطره به قطره پیر می‌شد

هر قطره داغی روی داغ دیگر آورد
بازوی زخمی داد مولا را درآورد

گفت ای بهار خسته از پاییز برخیز
چشم و چراغ خانه‌ام برخیز برخیز

رازمگویت را چرا در دل نگفتی 
از این‌همه زخمت به من چیزی نگفتی

بعد از تو جز رخت عزا ندارم
برخیز من تاب کفن کردن ندارم

خون گریه‌هایی با حسین و حسن کرد
هرطور بود آخر عزیزش را کفن کرد

ای دل بی از غربت مولا بخوانیم
امشب بریز آب روان اسما بخوانیم

بریز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
نگه کن زردی رویش، ببین بشکسته بازویش
*****
(امّنا یا زهرا۴)۳

روزی که قرارداد دنیا بستند
خورشید به روز و مه به شب‌ها بستند

در چشمه ی نور قلب ما را شستند
بر چادر وصله‌دار زهرا بستند

(امّنا یا زهرا۴)

ما گوشه نشینان غم فاطمه‌ایم
محتاج عطا و کرم فاطمه‌ایم

یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است
دل‌سوخته‌ی عمر کم فاطمه‌ایم

(امّنا یا زهرا۴)

هر قلب گرفتار صدا زد مهدی
هر دیده‌ی بیدار صدا زد مهدی

برگرد که با پهلوی زخمی زهرا
بین در و دیوار صدا زد مهدی

(امّنا یا زهرا۴)۳
*****

فاطمةالزّهرا

اسم تو می‌بارد از نفس باران
نور رخت دارد جلوه‌ی بی پایان

بر دل خسته می‌دهد اسمت لذّت عشقی مدام
بر روح بلندت سلام

سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه‌ی زیبای عشق
ریحانه‌ی‌ روح خدا

سلام ای دار و ندار علی
ای بود و نبود حسن
ای مادر ارباب ما

ذکر لب نوکرها سیّدتی لبیک
یا فاطمةالزّهرا صلّی الله علیکِ

مهر تو در دل‌ها آیه‌ی توحید است
جلوه ای از نورت جلوه‌ی خورشید است

آیه به آیه از دل قرآن داده خدا این پیام
بر روح بلندت سلام

سلام ای کوثر و توحید و حمد
ای وصف تو یاسین و قدر
ای روی تو شمس الضّحی

سلام ای معنی امّ الکتاب
ای مدح تو با جبرئیل 
ای مادر ارباب ما

روی لبم اعطینا سیّدتی لبیک
یا فاطمةالزّهرا صلّی الله علیکِ

نام تو تنها بر دل زخم دلم مرهم
با تو شود محشر صبح قیامت هم

سایه‌ی لطفت بر سر دنیا تا به ابد مستدام
بر روح بلندت سلام

سلام ای جان کلام رسول
ای عطر تو بوی بهشت
ای رحمت بی انتها

سلام ای سیّده‌ی اولیا
ای نور دل انبیا 
ای مادر ارباب ما

ای بانوی بی همتا سیّدتی لبیکِ
یا فاطمةالزّهرا صلّی الله علیکِ

یا حضرت زهرا صدّیقه‌ی کبری

یا زهرا، یا زهرا

سرمه‌ی چشمام خاک پاهاتو
ماجرا داره دل من با تو

اگه تو چشمام نم بارون
به تو محتاجم خدادمیدونه

خدا میدونه نبودی روز من سیاه می‌شد
آخر راهی که میرم عاقبت کجا می‌شد
کی دلم دچار کربلا می‌شد

صاحب قبر بی نشون سلام مادر
واسه‌ زیارتت کجا بیام مادر

تو با این حالی که پر از دردی
ولی در حقم مادری کردی

اومدم بین نوکرات جاشم
بلا گردون بچّه‌هات باشم

به تو محتاجم مثل یه کویر به بارون خدا
تا تو این راهی که میرم بشه جون من فدا
با دعات جا نمونم از شهدا

یه نگا کن فقط به گریه‌هام مادر
به تو دروغ نمیگن این چشام مادر

صاحب قبر بی نشون سلام مادر
واسه‌ زیارتت کجا بیام مادر

نظرات