بنبیٍّ عربیٍ و رسولٍ مدنی

بنبیٍّ عربیٍ و رسولٍ مدنی

[ محمد کمیل ]
بِنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی
لذتی نیست گواراتر از این سینه‌زنی
 
زِ امیدم که مرا یاری کنی 
سال‌ها بهرم علمداری کنی 

ای دریغا امیدم شد ناامید 
بی‌برادر گشتم و پشتم خمید

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا 
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا 

 تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده 
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا 

یادم نمی‌رود همه‌ی عزّتم تویی
من پای سفره‌ی تو شدم محترم 

لطفی که کرده‌ای تو به من ماردم نکرد 
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین

نظرات

عالی 👌👌