
چشمهٔ رحمت روان از چشمهسار فاطمه است گردش گردون مسلم در مدار فاطمه است با نزول مائده، این مسئله اثبات شد از ازل کل خلایق ریزهخوار فاطمه است از حجاب و عصمت زهرا چه گویم، عاجزم شهپر جبریل، چتر استتار فاطمه است رونوشت رحمتً للعلمین، صدّیقه است معنویت جلوهگاهی از وقار فاطمه است گفت احمد، هر کجا باشد علی حق با علیست چون علی با حق بود حق در کنار فاطمه است گرچه حوران بهشتی فخر بر زهرا کنند آفرین زینب که آن هم افتخار فاطمه است من خدایم، همه کوی مرا میجویند همه ذرات فلک حمد مرا میگویند من خدایم، که همه راه مرا میپویند همه جانها به ید قدرت من میرویند همه چیز و همه کس در همهجا مال من است دل هر جامد و جنبنده به دنبال من است آن زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی، نه جهان نه پری بود و نه جبرئیل و نه دوزخ نه جنان دل من در پی یک واژهٔ بیخاتمه بود اولین واژه که آمد به نظر، فاطمه بود ز طفیل گِل او ساختهام دنیا را من به عشق رخ او ساختهام طاها را میل او بود بسازم علی اعلی را جبرئیل و فلک و آدم و پس حوّا را از ازل تا به ابد هر چه و هر کس هستند همه مدیون رخ فاطمۀ من هستند