به رغم گم شدن در بیکران عشق پیدایی برای رودهای تشنهی دیدار دریایی جهان قبل از حضورت غرق تاریکی مطلق بود تو آن سرچشمهی نوری، تو خورشیدی، تو زهرایی خدا خُلق تو را سر لوحهی خَلق عوالم کرد برای خلقت باقی مخلوقات معنایی خلاصه میشود ذات تو در دیروز تا هرگز تمام روزها بیتو نخواهد داشت فردایی کمالات تو شرح کامل آیات کوثر شد بشر دیگر نمیبیند چنین تفسیر گیرایی یتیمِ مکّه روح مادری را در وجودت دید به این ترتیب ثابت شد که تو اُمِّابیهایی به لطف قصّهی أَلجّار ثمَّ الدّار فهمیدیم که قبل از سفرهات اوّل به فکر سفرهی مایی فقیران را، یتیمان را، اسیران را پناهی تو تو در اوج سخاوت هر نداری را پذیرایی همیشه وقت تنهایی تو را حس میکنم مادر همین جایی، همین جایی، همین جایی، همین جایی بگو که دوستم داری تو را جانِ حسن جانت عجب نام دلآرایی، چه مولایی، چه آقایی ***** کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقام تو مدینه اس ولی حرم نداره یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره نیمه شبها یکی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره دلم با مادرت امشب میگه حسن حسین میگه حسن، زینب میگه حسن برای یک پسر سخت است گیر افتادن مادر ببین کاری ز دستش برنمیآید به تنهایی حسن هرچه تقلّا کرد دست نانجیب رد شد گمانم مادر دیگر نخواهد داشت بینایی شبا سر به سجده میذارم فقط تا این سر بمونه بازم سر به مُهر غرور من و حرمت تو شکست از اون کوچه اون ظرف اون روز ظهر به ما کاش اون روز نمیرسید نامرد انگار اصلا منو ندید جوری سیلی زد قدش خمید مگه چی میخواستی به جز حقّمون که اینجوری باید جسارت کنه اونی که تو جنگا فراری بوده تو رو زد که احساس قدرت کنه تا افتادی از پا جلو چشام تیره شد این دنیا جلو چشام نور دو عالم بود چادر تو خاک آلود شد امّا جلو چشام قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت حالا روی چادرته خاک دست و پا زدنت قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت ***** مرا ای کاش مادرجان از آن کوچه نمیبردی من آن ظالم نمیدیدم تو هم سیلی نمیخوردی ای وای مادر، بی کس مادر تو کوچه میدوید یه نفس مادر نفسش حیدر مادر مادر انقدر غم مردمو خوردی ای مادر غمخوار شده حرفت ورد زبونا الجار ثُمَّ الدار دلم از این میسوزه تو مدینه یکی نمیگه چه غصّهای داری تو که شب تا سحر واسه مردم تو دعاهات چیزی کم نمیذاری جوری فتنه شده که تو حتّی میون خوبام یاری نداری نگرانم من، واسه این زخمهات نگرانم چون، خونیه نفسهات مظلوم مادر، بیکس مادر میدوید تو کوچه، یه نفس مادر نفسش حیدر، حیدر حیدر حیدر حیدر، حیدر حید باز مشغول کاری با لبخند که انگار نه انگار که ازت دوتا دنده شکسته بین در و دیوار چرا برات نگران نباشم که نفست گاهی بر نمیگرده؟ الهی مادر برات بمیرم که تموم نفسهات پر درده اون دستای مهربونت دیگه موهامونو شونه نکرده چی شده پهلوت؟ کبوده بازوت چه ورم کرده، گوشهی ابروت الهی بشکنه دست مغیره....