(سلامُ الله عَلَی القاسم)۲ مَنِ الاَقوی مِنَ القاسم صدا پیچیده تو صحرا أَنَا القاسم، أنا القاسم بانگ تکبیر تک یل حسن آمد او به قصد پیکار تن به تن آمد بی کُلَه خود و جوشن و لباس رزم این دلاور با تکهای کفن آمد به قدرت قَدَر و در شهامت قمره به میدان که نه او رفته رَمیِ جمره پس از ازرق شامی همه میدانند به زیر ضرباتش سپر بیثمره **** (زلف تو در توی قاسم تاب گیسوی قاسم)۲ خم کج ابروی قاسم قد دلجوی قاسم (عیناً حسن، ذاتً حسین) ۲ صولت و مه روی قاسم روی خوش روی قاسم نغمهی هو هوی قاسم زورِ بازوی قاسم (عیناً حسن، ذاتً حسین) (قاسم حریف تن به تن دارد ندارد این نوجوان جوشن به تن دارد ندارد)۲ چیزی کم از بابا حسن دارد ندارد اصلاً مگر ازرق زدن دارد ندارد قاسم ثمر قاسم اعلا گوهرقاسم کلاً قمر قاسم یا ناصرالحسین صاحب جدل قاسم شیرین عسل قاسم خیر العمل قاسم و یا ناصر الحسین