بیانجامد به وصل یار

بیانجامد به وصل یار

[ ابوذر روحی ]
وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنیست
در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنیست

هر شب تمام عرشیان او را زیارت می‌کنند
هفت آسمان حور و مَلک در رفت و آمد دیدنیست

در جسم و جان او خدا بهتر مجسّم می‌شود 
در او تجلی صفات حیِ سرمد دیدنیست

با حُسن و روی یوسفی از یوسفیان فاطمه
خال سیه، ابروی خم، زلف مجعد دیدنیست 

با مطلع‌الفجر رخش جبریل حیرت می‌کند
بس که ظهور صادق آل محمّد دیدنیست 

هر کس که از ذریه‌ی زهراست آقای من است
تنها به زیر پای این اولاد مَسَند دیدنیست

با چشم دل باید مزار ساده‌اش را بنگری 
قطعا بقیعِ خاکی‌اش مانند مشهد دیدنیست

فردا که ایوان و شبستان و رواقی ساختی
طوف کبوترای عاشق دور گنبد دیدنیست

قصد زیارت می‌کنیم از دور قطعاً زائریم
از عاشقان بی‌قرار صادق‌‌ إبن الباقریم

خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانه‌اش
موسی اقامت کرده در وادیه طور خانه‌اش

پیر و مراد انبیاست سرچشمه‌ی آب بقاست
خضر نبی نوشیده از جام طهور خانه‌اش

اهل زمین شایسته‌ی خدمت به او هم نیستند
بر عهده‌ی کروبیان باشد امور خانه‌اش

از برکت اعجازش ابراهیم بیرون می‌زند
با شوق هرکس پا گذارد در تنور خانه‌اش

جای غرور افتادگی، جای تجمّل سادگی
شب تا سحر می‌بارد از سقف نمورِ خانه‌اش

طیِ طریقم بی‌گمان آغاز معراج من است
نزدیک عرشم می‌برد این راه دورِ خانه‌اش

بار سَرم را می‌کشد بر روی شانه شب به شب
خیلی بدهکارم به دیوار صبور خانه‌اش

موسی‌ إبن الجعفر نه، دَمَش عیسی إبن الجعفر پرورست
دستم به دامان مسیح نوظهور خانه‌اش

در مشهد و در کاظمین از عمق جان سَر می‌دهم
اولاد من قربان اولاد ذکور خانه‌اش

آیینه‌دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است
جانم فدایش پنجمین جدِّ امام قائم است

عرض ارادت می‌کنم امّا به شکل دیگری
تقدیم حضرت می‌کنم با جان و دل شعر تَری

جمع نبوّت با امامّت می‌شود کُنهِ امام
آیین او پیغمبری سیر و سلوکش حیدری

در «ما رأیتُ أفقَهوا مِنْ الجَعفَرِ نُعْمانْ» ببین
حتّی ندارد دشمنش از او فقیهِ بهتری

کار کسی جز او نباشد إبنِ الحَیانْ ساختن
از غیر آقا برنمی‌آید زُراره پروری

از برکت انفاس او کرسی درس خاص او
پیچیده است آوازه‌ی فقیه جعفری

قال الباقر مدیون قال الصادق است
از ملجا و سینه‌زن تا روضه‌خوان و منبری

دیدند با چشمان خود هم شافعی هم مالکی
شیعه ندارد جز امام صادق خود رهبری 

باید بگردد هر که در دنیاست کاهل بر نماز
در محشر فردا، به دنبال شفیع بهتری

شکر خدا دَم می‌زنم از صاحب خود دَم به دَم
شکر خدا دارم به تن رخت شریف نوکری

مولا قدمگاهش همیشه قبلگاه اولیاست
فرزند او باب‌الحوائج مغز بادامش رضاست

نظرات