نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت

نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت

[ حسین طاهری ]
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت
برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت

نخواست اجر رسالت، ولی دو گوهر پاک
میان ما دو امانت به یادگار گذاشت

دو گوهری که عزیزند چون نبوت او
یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او

از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود
همه هدایت او نیز در ولایت بود

مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی
از او به ما کرم و عزّت و عنایت بود

خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند
هماره تا ابد الدهر در کنار هم‌اند

به حق که این دو همانند نور و خورشیدند
که از نخست به قلب بشر درخشیدند

چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز
ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند

چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم
یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم

سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش
بدون عترت هرکس خطاست آیینش

کسی که گفت کتاب خداست ما را بس
کند هماره خدا و کتاب نفرینش

به آیه آیه‌ی قرآن قسم، بُوَد معلوم
که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم

چهارده مه تابنده، چهارده اختر
چهارده صدف نور، چهارده گوهر

چهارده یَم توفنده، چهارده کشتی
چهارده ره روشن، چهارده رهبر

چهارده ولی و چهارده مسیحا دم
که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم

منم غلام علی و منم غلام نبی
علی و فاطمه داماد و دخترش هستند
چه بیش از این بنویسم از مقام نبی 

نوشته‌اند سخن گفته در شب معراج 
خدا به لحجه حیدر به احترام نبی
به آنکه تهمت حزیان به او زده لعنت

همیشه وحی گره خورده با کلام نبی
بگو به دشمن حیدر خدا خدا نکند 
علی علی‌ست مناجات صبح و شام نبی 

بگو که اشهد ان علی ولی الله 
بگیر هر چه می‌خواهی از رسول الله

سلام حضرت از درک ما فراترها
سلام سایه بالا سر ابوذر‌ها

به جز تو نیست کسی در جهان علی پرور
به جز تو نیست کسی سید پیمبران

تو با علی و خدیجه قیامتی کردید
که نیست تا ابد الدهر کار لشکران

جماعتی که همه دشمنان هم بودند
شدند با هنرت خواهر و برادر‌ها

هنوز هم که هنوز است نام فاطمه‌ات
نشانده لرزه به جان ابتر‌ها

بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطان‌اند
غلام خا‌نه‌ی این قوم تاج دارانند

تو نور عالم امکان، تو ماه تابانی 
تو قبله‌ای، تو مرادی، تو جان جانانی

تو با وفا، تو خدای مکارم الاخلاق
تو قبله‌گاه تمامی مهربانانی

به آشنا، به غریبه، به کافر و مؤمن 
رسیده بخشش و لطفت 

تو مثل بارانی، تو آن شَهَن شه خاکی روزگاری که
مهاجبی به سر آید بود نه دربانی

بزرگواری و کارت عطای بی‌منت
غم دل همگان را نگفته میدانی

به یمن مقدم تو بت کده مصلی شد 
زمین ز خواب زمستانی خودش پا شد

جهان برای همیشه است، آرزومندت شده  
هوایی شصت و سه سال لبخندت 

چه ساده عاشق خود کرده‌ای دو عالم را
یگانه‌ای و زمانه ندیده مانندت 

قسم به جان که از اهل آسمان و زمین
به جز تو خورده به قرآن خود خداوندت

خدا ز دامن تو دست من جدا نکند
خدا رهام نگرداند هرگز از بندت

هزار شکر که مدیون صادقت هستم 
ره نجات به من یاد داده فرزندت

همان که خواسته‌ای شد مسیر عاشقیم
هزار شکر خدا را امام صادقیم

نظرات