
ذرّاتِ وجودند به سربازیِ خِیلَش چون خَلقِ جهان است سراسر به طُفِیلَش این عالَمِ حادِث همه زآن نورِ قدیم است این خلقتِ اَحسَن همه زآن خَلقِ عظیم است از آدم و نوحِ نبی و موسی و عیسیٰ بر ماهِ جمالش، همه مُشتاقِ تماشا او کیست که زهرا همه از اوست امیدش او کیست که حیدر شده عَبدی زِ عَبیدَش او کیست که مدحش همه ذرّات بگویند ما نه، که امامان، همگی امّتِ اویند او کیست که با اوست همه خیر و سلامت اسبابِ شفاعت، همه با اوست قیامت افسوس که این امّتِ همواره مسلمان نشناخته او را به حَدِ بوذر و سلمان ذرّات به شاگردیِ این مردِ خداروست فرموده خداوندِ جهان، اُسوه فقط اوست این جملهیِ پیغمبرِ ما، روحنواز است محبوبِ من از خاک، زن و عطر و نماز است زن را که رسانده است به جز خَتمِ رسولان از زنده به گوری به کمالاتِ فراوان در باورِ ما زن غزلِ حُسنِ الهیست هر بیت از این شعرِ خدا لایَتَناهیست در زندگی، آن نکتهیِ ارزنده نتیجه است عالَم، همه مبهوتِ کمالاتِ خدیجه است در زندگی، آری همه باید زِ ولی گفت از زندگیِ سادهیِ زهرا و علی گفت آزادیِ ما نیز در آزادیِ جان است هنگامِ رهایی زِ تعلّق زِ جهان است زن، زندگی، آزادیِ اصلی، برکات است ارزندهترین جلوهیِ آن در صلوات است این پرچمِ سبزِ عَلَوی، سُرخِ حسینی این پرچمِ پُر خیرِ شهیدان و خمینی این پرچمِ افراشته رمزِ وطنِ ماست حتّیٰ سَحَرِ مرگ به رویِ کفنِ ماست چون پرچمِ گنبد، سببِ عشق و غرور است این پرچمِ حقّ است که بر قلّهیِ نور است احزابِ جداییطلب و خِیلِ منافق در فکرِ براندازی و با غرب موافق خوردند دوباره زِ علی سیلیِ محکم این لشگرِ کُفر است که پاشیده شد از هم تا عشق فرود آمد و این خاک چمن شد تا سُرمهیِ چشم و دلِ ما، خاکِ وطن شد تُرک و لُر و قَشقا و بَلوچ و عَرَب و کُرد بر عزّتِ ایرانِ سرافراز قَسم خورد هم بر سَرِ عهدند شریفان و دلیران بر عشق به جمهوریِ اسلامیِ ایران این بانگِ سلیمانیِ دل محترمِ ماست "جمهوریِ اسلامیِ ایران، حرمِ ماست" ***** دوتا ساقی، دوتا باده، دوتا مینو، دوتا ساغر دوتا تاکِ پُر از انگور و سَر در خُمره، خُمپرور یکیشان صادق و آن دیگری گردیده پیغمبر اگر مستم، اگر هُشیار، اگر خوابم، اگر بیدار اسیرم در کمندِ جعفرِ صادق، کمندِ احمدِ مختار دوتا خورشیدِ عالمتاب میآیند از بالا دو دُرِّ نادر و نایاب میآیند از بالا دوتا آقا، دوتا ارباب میآیند از بالا دوتا کوثر، دوتا زمزم، دوتا دارو، دوتا مرهم دوتا ایمانِ مستحکم، یکی صادق، یکی هم حضرتِ خاتم ندایی آمد از لاهوتِ رَبُّالعِزّه در ناسوت به هم پیچیده شد طومارِ کُفرِ جِبت و طاغوت فَلَک خرّم، مَلَک در شادی و جنّ و بشر مبهوت فروغی در شب آمد، اَیُّهَا العالَم رئیسِ مکتب آمد، اَیُّهَا العالَم اَلا ای شیعیان، کف دارد این مژده رئیسِ مذهب آمد، اَیُّهَا العالَم ببین آتشکده خاموش شد از شعلههایِ شِرک کسی آمد که لرزانده است نورِ او بنایِ شِرک هراسان شد از این مولودِ مکّه، ناخدایِ شِرک محمّد هدیهای از عالَمِ بالا مقامش قابِ قَوْسَین است و أَوْ أَدنیٰ اگرچه خاتمِ پیغمبرانش خواندهاند امّا بخوانیدش اَبُاالاُمَه، اَخُیالحِیدَر، اَبَاالزَهرا محمّد میرسد از خوبیِ اخلاق میخواند امینِ مکّه از پابندیِ میثاق میخواند سروشِ وحی را در گوشِ آن عُشّاق میخواند زِ قرآن خواندنش، قرآن شده واله دلِ یاسین و اَلرَّحْمَٰن شده واله حرا واله، خدا واله، علیِ مرتضیٰ واله ابوذر مست گشته از دَمَش، سلمان شده واله کنارِ گنبدِ خَضرایِ او ما روسیاهانیم در این دارُالحُکومه، تکتکِ ما عبدِ سلطانیم پناهمان بده، همشهریِ شاهِ خراسانیم شَفیعَالمُذنِبین اَلْغَوْث شَهِ دنیا و دین اَلْغَوْث اَلا ای که وصیّات شد اَمیرَالمُؤمِنین اَلْغَوْث علی دلدار، علی دلبر، علی مولا، علی رهبر علی قرآن، علی کوثر، علی میزان، علی محشر علی حیدر، علی صَفدَر، علی شد جانِ پیغمبر عَلِیٌّ حُبُهُ جُنَّه، قَسِیمُ النَّارِ وَالجَنَّه وَصِیُّ المُصطَفَیٰ حَقّا، اِمَامُ الْإِنْسِ وَالجِنَّه