
ما در این دنیا پِیِ جاه و جلالی نیستیم اهلِ شِکوه کردن از رنج و مَلالی نیستیم پختهیِ عشقیم، در دورانِ کالی نیستیم با محمّد جاودانیم و زَوالی نیستیم خورده بختِ ما گره با رَحمَةٌ لِلعالَمین ذکرِ طوفانیِ ما، یا رَحمَةٌ لِلعالَمین از همه سیریم اِلّا رَحمَةٌ لِلعالَمین ظرفمان خالی شود هم دستخالی نیستیم ما اگر در راهِ پُر نورِ ولایت ماندهایم با دعاهایِ محمّد، پُر صلابت ماندهایم با عنایت زیرِ بارانِ محبّت ماندهایم تشنه و بیکَس، زمانِ خشکسالی نیستیم گشتهایم از لطفِ احمد، آشنایِ اهلِ بیت مبتلایِ احمدیم و مبتلایِ اهلِ بیت بچّههایِ ما همه یکجا فدایِ اهلِ بیت قومِ سلمانیم، قومِ بیکمالی نیستیم جانِ احمد در حقیقت هست جانِ فاطمه در دو عالَم هست شیعه در امانِ فاطمه ما نمکگیریم محشر در جَنانِ فاطمه غیرِ کوثر در پِیِ جامِ حلالی نیستیم شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است از صراطِ روزِ محشر، رد شدن دردسر است برگِ تضمینِ عبور از آن، وِلایِ حیدر است غافل از این نَقلِ زیبایِ اَمالی نیستیم باطن سِیرِ به سویِ حقّ، همان سِیرِ علیست بیشتر از ما خدا گویندهیِ خِیرِ علیست هرکجا باشیم، راهِ حق مگر غیرِ علیست؟ حقمَداریم و پِیِ هر قیل و قالی نیستیم ذاکرِ عشقیم، با قرآن اسیرِ احمدیم آیه آیه راویِ خطِ غدیرِ احمدیم با برائت از سَقیفه در مسیرِ احمدیم پیروِ آن دو خبیثِ لااُبالی نیستیم پیرِ عشقیم، امتحانِ عاشقی پس دادهایم نامِ حیدر که وسط باشد، همه آمادهایم عبدِ دربارِ نجف هستیم، رعیتزادهایم ما علی داریم، بی مُولَیالمَوالی نیستیم شمسِ تابانِ امامت مُنجَلی باشد، بس است یک وَلیُالله در عالَم ولی باشد، بس است نائِبِ صاحب زمان سید علی باشد، بس است با ولی باشیم، در راهِ ضَلالی نیستیم همچنان پایِ همان قول و قرارِ سابقیم در نگهداری از این مکتب، سراپا عاشقیم راویِ دین با روایاتِ امامِ صادقیم غیر از این شیوه، پِیِ کسبِ تعالی نیستیم میرسد بویِ غریبی از مدینه با نسیم در کنارِ گنبد و ایوان طلایِ یک حریم طرحِ صحنِ جامعِ شِیخُالاَئِمه میکشیم بیخیالِ آن حریم و آن اهالی نیستیم عاقبت همدردِ یارِ بیقرینه میشویم دستهجمعی کارگرهایِ مدینه میشویم مرهمی کوچک برایِ زخمِ سینه میشویم منتظر هستیم، اهلِ بیخیالی نیستیم ***** (کِی مَرقَدِ تو میشه شبیهِ مَرقَدِ پدری؟ زندگیمو میدم منو بخری یه روز میام برایِ کارگری)۲