پیش گهوارهی خورشید، قمرها جمعند ملَک و حور و پری، جنّ و بشرها جمعند بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعند جلوی بتکدهها باز تبرها جمعند ماه و خورشید و فلک، مژده به عالم دادند مات و عُزی و هُبل، سجده کنان افتادند یوسف مکّه شدی بس که جمالت زیباست چقدر ای پسر آمنه خالَت زیباست رحمت واسعهای حسن و خصالت زیباست چه کسی گغته که زشت است؟ بلالت زیباست ای که در دلبری از ما ید طولی داری آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری هدف خلقتی و خواجهی لَولاک شدی انّما خواندی و از رجس و بدی پاک شدی یکی یک دانهی حق محور افلاک شدی در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم خب فقط از جام تولّای تو می مینوشیم تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد به مقام تو که درک بنی آدم نرسد پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد شب معراج تو از عرش فراتر رفتی به ملاقات علی ساقی کوثر رفتی آمدی امر نمایی که امیر است، علی ولی الله و مولای غدیر است علی اوج فتنه بشود باز بصیر است علی صاحب تیغ دو دم، شیر دلیر است علی چه بلایی به سر اهل هنر آورده ذوالفقارش که دمار از همه در آورده اوّل ما خلَق الله فقط نور تو بود حامل وحی خدا، خادم و مأمور تو بود یکی از معجزهها سبحهی انگور تو بود دوستی علی و فاطمه منشور تو بود ما مریدان تو و دختر و داماد تواییم تا قیامت همگی نوکر اولاد توئیم پای تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران همه در کار شما درماندند نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری؟ صاحب کوثری و حضرت زهرا داری ای عبای نبوی پنج تنت را عشق است ای اولو العظم، علی بت شکنت را عشق است یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است مینویسم که اویس قرنت را عشق است برده هوش از سر ما عطر اویس قرنی حرف من حرف اویس است: فقط تو عشق منی ای که در شدّت غم چهرهی بازی داری چون مسیحا چه دم روح نوازی داری تا که چون شیرخدا شیر حجازی داری چه نیازی به فلانی و فلانی داری همهی عشق من این است مسلمان توأم عجمیزاده و همشهری سلمان توأم **** سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت به هرکسی که هدایت نمیشود لعنت به آیههای برائت که در کتاب خداست به دشمنان خداوند مستند لعنت چقدر خوب که هر روز قبل صد صلوات به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت *** از برائت که به ما داده جلا میشود خاک دل شیعه طلا با تقرّب به شه کرب و بلا این شعار از دل و جان سر بدهید لعنت حضرت زینب به یزید شکر حیّ ازلی تا به ابد که دم از غیر دلم هیچ نزد دائم از یار گرفتیم مدد که بمانیم در این خانه مرید لعنت حضرت زینب به یزید