به خواب غفلت اگر ماندهام سحرها را ولی صدا زدهای عبد بیسر و پا را بیا همین شب اول بگو که بخشیدی بیا همین شب اول قبول کن ما را گناه پشت گناه آمد و زمینم زد چنان که بُرده زِ یادم مسیر دریا را به گریهی سحری کاش عادتم بدهی کمی به من بچشان لذّت تماشا را اسیر غفلتم و مرگ رفته از یادم بگو چه کار کنم قبر و هول آنجا را؟ به آبروی علی، آبروی ما نرود به زیر پرچم اوییم صبحِ فردا را به عشق شاه نجف عاقبتبهخیر شویم اگر علی بزند پای نامه امضا را به غیر روضه به جایی نمیبَرم راهی رها نمیکنم این تکیهگاه و مأوا را نگیر از منِ بیچاره کنج هیئت را نگیر از منِ دلمُرده این مسیحا را کفن برای تو پیدا نشد عزیزالله حصیر شد کفن شاه، کارِ دنیا را