از من به قهر و ناز تقاص خطا نگیر نانم نمیدهی نده رو از گدا نگیر چوب فلک به من جلوی آن و این نزن خوردم زمین مرا تو دوباره زمین نزن آرامشم تویی همهی خواهشم تویی عشقی که آه از غم او میکشم تویی تو یک بغل بهاری و من یک بغل کویر یا ایها البهار تفضل علی الکبیر زیبای فاطمه چقدر ناز میکنی زخم فراق قلب مرا باز میکنی (وجود عبارات نامناسب) این چشم های خیس که غرق شکفتن است دارند حال و روز مرا زار میزنند بنگر که شهر هوای عجیبی گرفته است راه غریبهای به غریبی گرفته است فکری بر این شکسته شکسته بلور کن این شیشه خوردههای مرا جمع و جور کن تکلیف خط خطی که به دردم نمیخورد دنیای لعنتی که به دردم نمیخورد بی آبرو شدم همه جا برملا شوم اما چطور دور ز ایوان طلا شوم شریان من علی است همه جان من علی است در سفره برکت نمک و نان من علی است مرد است علی و نوکر نامرد او منم درد است علی و بیخبر از درد او منم بی آبرو شوم همه جا برملا شوم اما چطور بیخبر از کربلا شوم در شیب قتلگاه تنش نا مرتب است با چشمان نیمه باز پریشان زینب است طور حسین بود ولی نه که لن ترا فرمود ارجعی و از این پیرهن درا ما دست و پا زدیم در این ورطهی گناه او دست و پا زده است خدایا به قتلگاه آن قرص ماه زیر فرسها هلال شد آن روز حق اهل حرم پایمال شد آن روز روی صاحب عالم پایمال شد آن روز جسم حضرت جان پایمال شد شیب گودال و شاه بی ردا وا محمدا، وا محمدا میزنه شمر جدا، سنان جدا وا محمدا، وا محمدا عمه جان رو به مدینه زد صدا وا محمدا، وا محمدا ***** مگه چه خبره گودالت؟! به تو آب نمیدن و شمر چقدر خوشحاله گوداله، بدن مطهرت روی زمین پاماله گوداله، سر پیروهن کهنهی تنت جنجاله گوداله، خواهرت به سینه میکوبه میگه با ناله وا محمدا.... ***** شب های جمعه تا نیمه شب ها تا سپیده بر روی ( ) از راه میآید زنی قامت خمیده لب می گذارد روی حلقوم بریده فریاد های یا بنیه، پا بگیرد حیدر میاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم آه در پیکر ندارد جایی برای بوسهی مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود این گونه شکل گفت و گویش گوید بنیه، یا بنیه یا بنیه بر خیز مادر آمده اینجا بنیه دیدمخودم در عصر عاشورا بنیه افتاده بودی زیر دست و پا بنیه **** من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم **** از تشنگی لب های عطشانت بهم خورد از نیزهای لب های عطشانت بهمخورد ترکیب ابرو های چشمانت بهمخورد از شدت ضربه دو دندانت، بهمخورد آیه به آیه لحن قرآنت بهم خورد راه تو را در گودیِ گودال بستن در پیکر تو نیزه ها را می شکستند