از سفر برگشتی قربونت برم چرا تو تشت زر برگشتی نامرتبم ببخش، چه بیخبر برگشتی بدنت رو جا گذاشتی و با سر برگشتی با غمت هر طوری بوده ساختم کاشکی گوشوارهای بود میانداختم راستش اول تورو من نشناختم بین ما دوتا بمونه لطفا دوست نداشتم موهام اینجور باشه سه سالَت اینجوری دلخور باشه صورتم از جای دست پر باشه بین ما دو تا بمونه لطفا لباست پاره، لباسم پاره الان گوشوارهم کدوم بازاره ببین کی اومد، بابام برگشته تنت کو بابا، کجای دشته بابا بابا بابا آی زدنم... بغل باباش بود من خودم دیدم عروسکم توی دستش بود هِی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود گلِ موی سرمو دیدم روی موهاش بود موی سوختهی منو میبینه بابا خنده رو لبش میشینه از خجالتش سرم پایینه نمیگه دل منم میسوزه کاشکی بودی میدیدی کاراشو منو هی هل میده میگه پاشو نشونم میده النگوهاشو نمیگه دل منم میسوزه نشد موهامو، ببافم بابا یتیمی سخته، کلافهام بابا با دوریه تو، دارم میجنگم برا آغوشت، ببین دلتنگم بابا بابا بابا آی زدنم... منو بیشتر میزد دید که بچه سیدم با بغض حیدر میزد تا میگفتم که یواشتر منو بدتر میزد با سر بریدهی تو به ماها سر میزد میدونست رو صورتم حساسم ولی دندونی نذاشته واسم حیف نبود اونجا عمو عباسم حق داری اگه منو نشناسی مگه توی صورتم چی دیدی که تو روم یه بارم نخندیدی حرفایی که زدنو میشنیدی حق داری اگه منو نشناسی تا که میگفتم بابامو میخوام با پشت دستش، میزد رو لبهام منو از بس زد، خودش شد خسته رو گونم جای هزارتا دسته بابا بابا بابا آی زدنم...