علی پورکاوه

کی کنیز بودم بابا

10196
68
کی کنیز بودم بابا

برات بلا می‌خرم
ببین شکسته سرم

فقط نگو به عمو
خواستم کنیزی برم

***

کنج خرابه گرم نجوا بود
تاریک بود تنهای تنها بود

روی لباش بابا
بابا بود

یهو شلوغ شد
مشغول تسبیحات زهرا بود

از ترس فکر صبح فردا بود
دلواپس رباب و لیلا بود

با کنیز اومده
دختر یزید

حرف بد می‌زد
رنگ من پرید

پدرش که چوب می‌زد رو لبات
خودشم هی موهامو می‌کشید

حسوده
داره با طعنه می‌گه چرا زیر چشت کبوده

عموتو دیدی روی سرش جای عموده؟
حسوده

چی شده مدینه ای
دیدی جات آخرشم محله ی یهوده

خیلی بد می‌زد
منو تنها که می‌دید با لگد می‌زد

بی حیا بد دهنه
حرف بد می‌زد

***

لکنت زبان صحبتم را کند کرده
لحن پدر جان گفتنم را مسخره کردند

***

حسوده
داره با طعنه می‌گه چرا زیر چشت کبوده

عموتو دیدی روی سرش جای عموده؟
حسوده

چی شده مدینه ای
دیدی جات آخرشم محله ی یهوده

***

نگفتی تو خرابه من
دلواپس تو می‌شم؟

بابای من آدم نداشت
شب برنگرده پیشم؟

بابای هر یتیم شدی
اما بابای من

سر روی نیزه می‌زاری
اما رو پای من نه

برگشته از تنت
رگای گردنت

سر نیزه ها چقدر تو رو
خلاصه کردنت

تو رو تو قتلگاه
به خون کشیدنت

داشتی نفس می‌کشیدی
که سر بریدنت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش