چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایهی تاج سرت باشی صدف باشی و بیاندازه فکر گوهرت باشی خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب، فقط زینب مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای امکلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاری زهرا، دو دَم را مرتضی آورد علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد قسم بر غربت تاریخ، این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافیست، این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند، ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند، ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازهای دارد نمیداند مگر که هر کسی اندازهای دارد در این مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنیهاشم برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم چنان عباس جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارَت علمداری زینب بود شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را