
خندهکنان میروند روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند گریه برای حسین ***** چه خوب آموختی تحتِ لوای مادرت باشی تمامِ عمر زیر سایهی تاجِ سرت باشی صدف باشی و وقفِ گوهرت باشی خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خطبهخط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب، فقط زینب مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد همان خواهر که از حالِ دل خواهر خبر دارد فدای اُمّ کلثومی که فرمان از پدر دارد به جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاریِ زهرا، دودَم را مرتضی آورد علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد در این مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم تویی کعبه، که دور تو جوانان بنیهاشم برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامتِ اکبر، رکابت زانوی قاسم چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارَت علمداریِ زینب بود شنیدم ساربان بیمِهری کرده با سرها سوار ناقه خواهرها، سوار نِی برادرها چهل منزل شدی سنگِ صبورِ داغِ مادرها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها گمانم خوب فهمیدی پریشانیِ زینب را که بستی با سکینه زخمِ پیشانیِ زینب را ***** چطوری شام برم؟ این مسیرو با غریبهها نمیخوام برم بیعلمدار برم غیرتت اجازه میده سر بازار برم؟ آه حسین میمیرم آخر این راه حسین میزنن خواهرو، همه قُربةً اِلَی الله حسین خواهرت گیر شده کار عالمو ببین، شمر الان گیر شده روضه سنگینه باز منو دارن میبرن رو شتر بیجهاز آه زدن عممونو قُربةً اِلَی الله زدن سیر زدن عممونو با ته شمشیر زدن دشوار بردنم غیرت الله منو تو بازار بردنم دشوار بردنم عمدا از مقابل انظار بردنم وای از شهر شام دختر علی کجا و بزم حرام وای از شهر شام ما نداشتیم توی اون مجلس احترام ***** ای روی نی رفته جمالت را نگیر از ما پس یکمی پایین بیا ما تار میبینیم ما که نمیدیدیم رنگ کوچه را حتی حالا چقدر این روزها بازار میبینیم وای از بازار، ای بیچاره زینب تو بزم می، پا میذاره زینب ***** به قصد خارجی مارا تماشا میکند دشمن به نی قرآن بخوان و رفع این سوءتفاهم کن اینقدر قرآن نخوان، این چوبها نامحرماند شب بیا ویرانه، هرچه خواستی قرآن بخوان ***** بالای تخت، قائله ای بود وای من چوب بدون حوصلهای بود وای من زینب میان سلسلهای بود پیش رباب حرملهای بود داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید بالا که رفت چوب سه ساله بلند شد صبرش نماند، حوصله در مجلس یزید زینب همین که وارد بزم یزید شد بر روی نی محاسن سقا سفید شد ***** آه خسته، دستا بسته من ایستادم و شمر روی تخت نشسته نگفتن امامی، یزید حرامی